روز پدر مبارک...
ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود / خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود
حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین / حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود
هر فرشته، تا بیایی، ای معمایی ترین / بال های خویش را دست توسل کرده بود
پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون
با تو زندگی یه باغه، بی تو
سرده مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها
هنوزم اگه
نگیری دستامو ،می افتم از پا
توجه : در قسمت های دل نوشته و متن های دریافتی که نام وبلاگ افراد نمایش داده می شود،نام وبلاگ ها پس از یک هفته از زمان درج پاک خواهند شد و تنها نام ارسال کننده ی آن نشان داده می شود
با تشکر
آرزو گفته :
هیچکس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهاییم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه پنهاییم را حس نکرد
با تشکر از آرزو
شهر شب با مردم چشمک زنش غصه هامو ریخته توی دامنش
ازدهام کوچه های بی کسی پر شده از یک بغل دلواپسی
دوستت دارم با تمام وجود
دلم میخواد اونقدر اسمتو فریاد بزنم که دیگه صدایی برام نمونه...
جز صدای قلبم که برای عشقی بی پایان میتپه...
نمیدونم
چه طوری بیان کنم که از راه دور تمام احساسم رو ببینی...
یخم
...سردم ... زمستونم...تویی اوج گرمای ارزوهایم...
تک گل آرزوی من
همیشه در قلبم جا داری...
اگر تار بودم آهنگ دوستت دارم را برایت
مینواختم
اگر بهاربودم شکوفه ها رابرایت تقدیم میکردم
اگر
باران بودم آن قدر می باریدم تا غبار غم ها را از دلت بزدایم
ولی
افسوس که
نه تارم
نه بهارم
نه بارانم
ولی
هرچه هستم با تمام وجود فریاد میزنم
دوستت دارم
با تشکر از محمد
جعفر گفته :
دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم
قلبم تپش
قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم
چشمانم نگاه زیبایت را می
خواهد پس نگاهم از آن توست
عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای
با تو بودن دلتنگی میکنند
دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری
است
درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند
پس
بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.
عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت.
با تشکر از جعفر
مثل یک رنگین کمون هفت رنگ
سرگذشت زندگیمون رنگ رنگ
ای صمیمی ای قدیمی هم قطار
بر دل شب شبنم عشقی بکار...
اگه فاصلـــه افتاده
اگه من با خودم سردم
تو کاری با دلم کردی
که فکــرشم نمی کردم
چه آسون دل بُریدی
از دلــی که پای تو گیــره
که از این بدترم باشی
واسه تو نفسـش میره
نمی ترسم اگه گاهــی دعــامون بــی اثــر می شه
همیـشـه لحظۀ آخـــر خـــدا نزدیکتر می شه
تو رو دستِ خودش دادم
که از حـالم خبــر داره
تا از تو چشماشـو یه لحظه برنمی داره …..
سلام ای غروب غریبانه ی دل
سلام ای طلوع سحر گاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شب های روشن
safa گفته :
عشق گفت:من بودم که اورادرخودنگاه داشتم
دست گفت:من بودم که دست
اورالمس کردم
دل گفت:من بودم که سالها رنج کشیدم واورادرآشیانه
جادادم
ولب گفت:اگرمن نبودم که بگویم دوستت دارم تلاش شما بی
فایده بود
با تشکر از SAFA
فرخ گفته :
تعبیر من از عشق با تعابیر متداول امروزی تفاوت داره. چقدر دلم میخواست در سن تو باشم و دوباره عشق رو از اون سن تفسیر کنم... دلمو لرزوندی با وبلاگت!! متاسفانه دلم یاد هندوستان کرده و کاری ازم برنمیآد
-م- گفته :
سلام دوست من.
گفته بودی اگه عشق رو میشناسی بیام.
راستش رو بخوای
وقتی کلمه عشق رو میشنوم واقعا غمگین میشم.من تو این چند ماه خیلی سختی
کشیدم.اونقدر خودم رو سرزنش کردم که نگو و نپرس.عشق چیزی نیست که به این
راحتی هااز بگذرم.
نمی دونم میتونم باهات درد و دل کنم یا نه.شاید بهتر
باشه یه کم بیشتر باهم آشنا بشیم.
در پست دیگری گفته :
ممنون که این همه به من لطف داری.قصه عاشق شدن من خیلی دردناکه.البته بیشتر
واسه خودم اینطوریه.
اگه فرصت شد کامل برات توضیح میدم.
فقط میتونم
بگم درست یک ماه ساعت ۲.۵ شب خوابیدم و ۵ صبح بیدار شدم.اون هم از شدت
ناراحتی و استرس.
توجه ::: این وبلاگ جای همه است٬ نه فقط جای کسانی که عشق را میشناسند...
همچنین برخی از دوستان به درخواست خودشان مشخصاتشان ذکر نمی شود.