-
دارم یواش یواش دیوونه میشمممم
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 23:51
نمیدونم چی شد که اینجوری شد نمیدونم چند روزه نیستی پیشم اینارو میگم که فقط بدونی دارم یواش یواش دیوونه میشم
-
...
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 23:46
من هنوز عاشقم من هنوز وفادارم من برای بغض صدای تو دلتنگم و برای چشم های تو فقط برای چشم های تو میمیرم...
-
دل نوشته
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 23:36
افسانه میگه : دلم از برای دلتنگیهایم تنگ است ***** تا کجای قصه ها باید زدلتنگی نوشت تا به کی بازیچه بودن در دو دست سرنوشت تا به کی با ضربه های درد باید رام شد یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار خسته ام از زندگی با غصه های بی شمار
-
دلت گرفته...
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 23:33
دلت گرفته،قلبت شکسته راه امیدت هنوز نبسته اون برمیگرده،گریه نکن اشکاتو پاک کن،خدا بزرگه دنیا یه بره است،شبیه گرگه سر نمازت براش دعا کن یه روزُ نذر کبوترا کن...
-
دلم تنگته...
جمعه 2 دیماه سال 1390 08:50
منِ دل شکسته با این فکر خسته دلم تنگته با چشمای نمناک،تر و ابری و پاک دلم تنگته ببین که چه ساده بدون اراده دلم تنگته مثه این ترانه چقدر عاشقانه دلم تنگته
-
دیدار...
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 20:48
کاشکی می شد که یک شب مهمون خواب من شی حتی واسه یه لحظه رویای ناب من شی دیدار ما عزیزم باشه واسه قیامت اما بدون به دوریت هرگز نکردم عادت...
-
می روم
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 20:42
می روم تنها می شکنم در خود می بندم چشمانم را به روی هرچه هست فراموش خواهم کرد ... تهی خواهم ساخت ذهنم را از این سیاهی شبیه خواهم ساخت خود را به سنگ و زیبا خواهم ساخت رودهای جاری را که عاشق سازد مسافران خسته از راه را اما دل نخواهم بست به زیباییها و جاریها چون سنگ بی صدا و سخت...
-
تنهاترم...
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 20:40
راستش را بخواهی فاجعه ی رفتن "تو "چیزی را تکان نداد من هنوز هم چای میخورم قلیون می کشم ... کار می کنم قدم میزنم , هستم اما تلخ تر تنهاتر بی اعتمادتر...
-
هنوز...
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 20:33
هنوز هم دلم تنگ می شود برای محض حرف زدنت و برای تکیه کلام هایت که نمی دانستی فقط کلام تو نبود! من به همه آنها تکیه داده بودم
-
برگشتم
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 20:25
بالاخره من هم شکستم... وبلاگ از امروز مجددا فعالیت خود را از سر میگیرد... از وبسایت ما هم دیدن فرمایید(اختصاصی عکس) : www.tootia.net
-
دل نوشته
سهشنبه 21 دیماه سال 1389 13:36
محمد میگه : دوستت دارم تکراری شده اما ارزش دوباره گفتنش رو داره تو باعث شدی یه چیز رو بفهمم بفهمم عشق یعنی چی؟... بفهمم دل کجاست؟!!! بفهمم وقتی کسی عاشق میشه چه حالی داره ... بفهمم درد عشق چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا میدونم... میدونم عشق یعنی تشنگی ... یعنی نیاز...عشق یعنی التماس یعنی آرزو ... عشق یعنی خواستن یعنی دویدن یعنی...
-
دل نوشته
شنبه 18 دیماه سال 1389 23:52
محمد میگه : دوستت دارم تکراری شده اما ارزش دوباره گفتنش رو داره تو باعث شدی یه چیز رو بفهمم بفهمم عشق یعنی چی؟... بفهمم دل کجاست؟!!! بفهمم وقتی کسی عاشق میشه چه حالی داره ... بفهمم درد عشق چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا میدونم... میدونم عشق یعنی تشنگی ... یعنی نیاز...عشق یعنی التماس یعنی آرزو ... عشق یعنی خواستن یعنی دویدن یعنی...
-
دوست دارم...
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 13:52
شب را دوست دارام بخاطر سکوتش سکوت را دوست دارم بخاطرآرامشش آرامش را دوست دارم بخاطر بودنش در تنهایی تنهایی را دوست دارم بخاطر بودنش در عشق و عشق را دوست دارم بخاطر دوست داشتنش
-
عکس های عاشقانه در زیر باران
شنبه 6 آذرماه سال 1389 15:08
به ادامه مطب مراجعه کنید
-
گاه...
شنبه 6 آذرماه سال 1389 15:01
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود که چشمانمان رهایش نمی کند گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
-
دست نوشته...
جمعه 5 آذرماه سال 1389 17:04
مسعود : اما حیف است که اگر سخنی از کسی می گوییم نام فرد را ذکر نکنیم یعنی انصاف نیست چون اگر اون فرد نبود الان این جمله زیبا هم دگر نبود. دکتر علی شریعتی
-
داستان 1
جمعه 5 آذرماه سال 1389 15:45
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دخترخجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه رازاین عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی میکرد. در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می...
-
فاصله...
جمعه 5 آذرماه سال 1389 14:46
ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻢ ﻣﻨﻮ ﺷﻜﺴﺘﻦ ﭼﺸﻢ ﻓﺎﻧـﻮﺳﻤﻮ ﺑﺴﺘﻦ ﺗﻮ ﻣﻴـﮕﻲ ﺧﺪا ﺑﺰرﮔـﻪ ﻣﺎﻫﻮ ﻣﻴﺪه ﺑﻪ ﺷﺐ ﻣﻦ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻢ آﺧﻪ دﻟﻢ ﺑﻮد اوﻧـﻜﻪ اﻓﺘـﺎده ﺑﻪ ﺧﺎﻛﻪ ﺗﻮ ﻣﻴﮕﻲ ﺳﺮت ﺳﻼﻣﺖ آﻳـﻨـﻪ ﻫﺎ زﻻل و ﭘـﺎﻛـﻪ اﻳـﻨﻪ ﻛـﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪﻫﺎ رو ﻧﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﮔﺮﻳﻪ ﭘﺮ ﻛﺮد ﻳﻜﻴﻤﻮن ﺑﻬﺎر ﺳﺮﺧﻮش ﻳﻜﻴﻤﻮن ﭘﺎﻳـﻴﺰ ﭘـﺮ درد ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻢ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﺮگ ﺑﻴﻦ دﺳﺘـﺎی ﺗـﻮ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺗﻮ ﻣﻴـﮕﻲ زﻧﺪﮔﻲ اﻳـﻨﻪ...
-
توجه...
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 14:50
توجه : همانند گذشته قصد دارم جملات عاشقانه و درد دل های دوستان را با نام خودشان در وبلاگ قرار دهم.بدین منظور جملات و درد دلهای خود را در بخش نظرات گذاشته.توجه کنید نامی که برای خود در بخش نظرات می گذارید مطلب شما با همان نام در وبلاگ قرار خواهد گرفت
-
خط سوم...
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 13:33
آن خطاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خـــوانـــــدی لاغـــیــــر یکی را هم او خواندی هم غیر یکی نه او خوانــدی نه غـــیـــر او آن خط سوم منم آن خط سوم منم
-
آخرین کوکب
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 13:22
تو خاموشی خونه خاموشه شب آشفته گل فراموشه بیا کامشب پشت این روزن شب کمین کرده رو به روی من تب آلوده تلخ و بی کوکب شب شب غربت شب همین امشب لای لایی من به جای تو شکستم تو نبودی من به سوگ غم نشستم از ستاره تا ستاره گریه کردم از همیشه تا دوباره گریه کردم لالالالا آخرین کوکب لباس رویا بپوش امشب لالالالا ای تن تب دار اشکامو...
-
غریبه...
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 13:16
غریبی می دهد آزارم امشب دوباره تشنه دیدارم امشب فضای چشم هایم باز ابریست هوای از تو گفتن دارم امشب
-
وقتی تو گریه میکنی...
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 02:03
وقتی تو گریه میکنی ثانیه شعله ور میشه گر میگیره بال نسیم گلخونه خاکستر میشه وقتی تو گریه میکنی ترانه ها بم تر میشن شمعدونیا میترسنو آیینه ها کمتر میشن وقتی تو گریه میکنی ابرای دل نازک شب آبی میشن برای تو ستاره ها میسوزنو مثل یه دست رازقی پرپر میشن به پای تو وقتی تو گریه میکنی غمگین میشن قناریا بد میشه خوندن براشون...
-
گریه کردم...
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 01:35
نشستم به بخت خودم گریه کردم دوباره به حال بدم گریه کردم عجب روزگاری ٬ عجب سرنوشتی به بخت بد و روزگار خودم گریه کردم ملک بودم و آدمی گشته ام و من زین که آدم شدم گریه کردم دروغ و دورویی ٬ وفا را ؟ نجویی چه دردی چه زخمی باز هم گریه کردم تنفر ز مهر و خیانت به پاکی من اما به حال دلم گریه کردم کجا شد مروت چه شد سادگی؟ ندانم...
-
پروردگارا...
سهشنبه 2 آذرماه سال 1389 11:38
پروردگارا ... به من بیاموز ... دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند ... گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند ... لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواخنتند ... و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند !
-
مجنون و ...
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 14:27
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پر زلیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی...
-
راز گل سرخ...
جمعه 21 آبانماه سال 1389 13:12
شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم گر سرخم، چنان آتش،حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت،تمام غنچه ها تشنه و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته و عشق از...
-
بخدا میشکنم...
جمعه 21 آبانماه سال 1389 12:49
من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم بر لب کلبه ی محصور وجود، من در این خلوت خاموش سکوت، اگر از یاد تو یادی نکنم، می شکنم اگر از هجر تو آهی نکشم، تک و تنها، می شکنم به خدا می شکنم ....
-
تو چیستی...
جمعه 21 آبانماه سال 1389 12:27
" ... به گل گفتم: " عشق چیست؟" گفت: " از من خوشگلتر است " ... به پروانه گفتم: " عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است " ... به شمع گفتم: " عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است " ... به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: نگاهی بیش نیستم
-
تو یعنی...
جمعه 21 آبانماه سال 1389 11:59
تو یعنی گونه های غنچه ای را به رسم مهربانی ناز کردن تو یعنی کوچه باغ آرزو را به روی گام یاسی باز کردن تو یعنی وسعت معصوم دل را به معنای شکفتن هدیه دادن تو یعنی بوته ای از رازقی را میان حجم گلدانی نهادن تو یعنی جستجوی آبی عشق تو یعنی فصل پاک پونه بودن تو یعنی قصه شوق کبوتر تو یعنی لذت سبز شکفتن تو یعنی با تواضع راز دل...